ruyinruyin، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

قصه از کجا شروع شد

دیشب تولدت بود

1392/1/13 2:32
نویسنده : مامان رویین
201 بازدید
اشتراک گذاری
عزیزم دیشب تولدت بود بهترین لحظه زندگی هر مادری روز دیدار با تکه ای از قلبشه که انگار سالهاست دلش میخواسته اونو ببینه نوازشش کنه بوش کنه و حسش کنه

پسرکم خیلی خداوند رو شاکرم که تو رو به من داد تا درک کنم کجای زندگیم هستم .خدا ی با درایتم سپاس

عزیزکم دیشب کلی ذوق می کردی که برات جشن تولد گرفتیم مخوصا با دیدن کیک تولدت که شکل ماشین بود هر بار که میزاشتیم توی یخچال بدو بدو می اومدی ومی گفتی ماشینه منه ...توّلوی منه...

خلاصه خیلی خوشحال بودی نازم رفته بودیم خونه طاهی ویه جشن کوچیک برات گرفتیم. ما برات یه گاگیگان گرفتیم با ست ابزار که خیلی دوست داشتی. مامان طاهی هم برات کفش وبلوز وکلاه خریده بود ایشالا که مبارکت باشه عزیزم 

کلی رقصیدی شمع رو فوت کردی کیک رو بریدی الهی قربونت بره مادر که ایقدر می فهمی وبزرگ شدی قربون اون چشمای نازت بشه مادر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)