ruyinruyin، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

قصه از کجا شروع شد

حرفهایی مادرانه در آستانه ده ماهگی پسرکم

1390/5/27 12:52
نویسنده : مامان رویین
155 بازدید
اشتراک گذاری
پسر قشنگم دقیقا نه ماه ودو روزه که در آغوش من جا گرفتی
 باورش خیلی سخته که انقدر زود گذشته...چقدر دلم برای تک تک لحظه های با هم بودنمون تنگه چقدر دوست دارم بتونم همه ثانیه های با تو بودن رو ثبت و ضبط کنم دلم می خواد بتونم بعضی از ویژگی های خاص خودت رو بذارم تو یک صندوقچه جادویی که هر وقت خواستم بهش رجوع کنم و دوباره ازش انرژی بگیرم. چه روزها و چه لحظه های شیرینی رو با هم سپری کردیم که از اونا خاطره هاش برام باقی خواهند موند ویک دنیا عشق به تو که روز به روز داره بیشتر میشه.عزیزکم نمیدونم از کدوم یک از شیرین کاریهایت یا از کدوم یک ازاولین هایی که اتفاق افتاده ودیگه تکرار ناشدنیه برات بگم توی این روزها میل به چهار دست وپا رفتن پیدا کردی و سعی میکنی به خواسته هات برسی از چشمات برق محبت و شادی میباره وقتی به من وپدرت نگاه میکنی. وقتی خوابی دوست دارم فقط نگات کنم از بس که معصومی ومن گاهی فکر میکنم آیا مادر خوبی هستم ؟وذهنم پر میشه از این سوالها که فقط تو میتونی یه روز جوابش رو بدی!

عاشق لحظاتی هسنم که با تو میگذرونم خیلی خیلی نیازمند تو وخلق این لحظه های ناب وطلایی هستم.دوست دارم از تموم کارای این روزات بگم اما خوب انقدر تو این روزها تغییر کردی که کلی زمان می بره از این روزای تو نوشتن
.عزیزک مادر دردونه من آرزوی همیشگی من اینه که موفقیت و سر بلندی تو رو ببینم و برای رسیدن تو به خوشبختی از هیچ کاری مضایقه نمی کنم پس همچنان در کنارم باهوش و پر انرژی باش تا من از بودن با تو به اوج لذت برسم و احساس خوب مادر بودن رو لمس کنم
خدای بزرگ شکرت که تا این جا تونستم حافظ این فرشته ناز و دوست داشتنی باشم

با تمام سختی هایی که مادر بودن داره بازهم خدا رو شاکرم و برای داشتن پسری باهوش و متفاوت ازش ممنونم


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)