ruyinruyin، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

قصه از کجا شروع شد

دوستت دارم

رویین بی نظیرم . تو هستی که من هستم / شادم / مادرم / عاشقم رویین بی نظیرم سپاس کوچک دوست داشتنی ام برای بودنت سپاس برای دستان کوچکت در دور گردنم حلقه میکنی و اجازه میدهی ببویمت ... من عاشقانه مادر تو هستم و هر روز هر لحظه بی هیچ مکثی حاظرم تمام نفسهایم برای تو بیاید .  دوستت دارم مهربان بی نظیر ... پسرم الان 13 ماه و21 روز از بودنت در کنارمون گذشته همیشه تنت سالم وسرفراز باشی دوستت دارم. ...
20 بهمن 1390

گنجینه های ایام

نفسم 15 ماه از شروع دنیایی که تو برایم رقم زدی گذشت.... دنیای زیبای مادرانه با تمام شادیها ونگرانیها وخاطره هایی که گنجینه های این ایام هستندومثل برق و باد میگذرند. پسرم سالهاپیش هیچ  نیندیشیده بودم . به گیرایی چشمان بی نظیر تو که می خواندم به آن سوی دنیای معصوم کودکی.  به فاه فاه خنده هایی که سیرابم می کند وتوان دوباره میدهد به جان خسته ای که گاهی میخواهد نباشد. به بوسه های طعم دار وخیس شیرخوارگی که نفس را بند می آورد بی آنکه که دمی مجالت دهد. به دستان کوچکی که دور گردنم حلقه می شود وپروازم می دهد به سان پروانه ای رها شده در دشت. به بوی خوب شیر در دهانت  وقتی که میبویم وشیره جانم سرازیر می شود. به چرخیدن و تابیدن ولولیدن در هم با...
20 بهمن 1390

برای پسرم در آستانه یازده ماهگی

سلام عزیز دل بیقرارم ... بی تکرار مهربان عاشق .... داشتم فکر می کردم به بهشتی که وعده داده شده ، به کلید ، به ...   به همان خدای من و تو که هر چه گشتم هرچه چشم انداختم جایی ، بهشتی ندیدم جز تنها وقتی که به تو نگاه می کنم به خنده های مستانه ات گوش میدهم ، به دستانت بوسه میزنم پسر بی همتای من . که بهشت همین جاست همین لحظه که تو با چشمان مشکی پر از امیدت که هر چه بیشتر دقیق میشوم شیدا تر میشوم مرا می نگری ... خنده هایت همان نوای موسیقی بهشت وعده داده شده است ... دستانت کلید ، پوست لطیف صورتت نسیم نوازشگر روح ...   ومن  300 روز است که با تو ای معجزه آفرینش ای...
16 شهريور 1390

حرف اول

سلام رویین : امروز مامانم برام یه خونه مجازی توی نت درست کرده .مامانم توی درست کردن خونه خیلی استاده و دوست داره برام یه خونه منحصر به فرد بسازه البته حتما از بابابهرنگ هم کمک خواهد گرفت فعلا همینه که میبینید من که راضیم چون مامانم زحمتشو کشیده ایشالا خودم بزرگ میشم و باسلیقه خودم روش کار میکنم  مامان جونم مرسی که به فکر من هستی دوستت دارم  مامان رویین: پسر عزیزم امزوز 49 روزه که به این دنیا قدم گذاشتی دیدن برق چشمات، خنده هات توی خواب حتی گاهی گریه هات اینقدر لذت بخشه که همه چیز فراموش می شه، همه روزهای سخت گذشته … هنوز باورم نمی شه تو همون شیطونی هستی که توی شکمم ول ول می خوردی، اعتراف می کنم دلم برای تکون هات تو شکمم بینهایت تنگ شده…...
27 مرداد 1390

وقتی مادر شدم

وقتی مادر شدم  یاد گرفتم با یک دست همه چیز را بر دارم وقتی مادر شدم   یاد گرفتم چگونه برای موفقیت همه تلاش کنم وقتی مادر شدم  یادگرفتم عاشقانه دوست بدارم وقتی مادر شدم  یاد گرفتم دلیل هر چیز را بدون پرسیدن بدانم وقتی مادر شدم   یاد گرفتم با در باز حمام کنم وقتی مادر شدم  یاد گرفتم زود و سریع همه کارهایم را به انجام برسانم وقتی مادر شدم  یاد گرفتم چگونه یک دستی همه کار انجام دهم وقتی مادر شدم  یادگرفتم بهتر بغل کنم وقتی مادر شدم  یاد گرفتم چگونه باید از  هرچه دوست دارم دفاع کنم وقتی مادر شدم  یاد گرفتم چگونه از مادرم قدر دانی کنم وقتی مادر شدم  یاد گرفتم چه کسانی را بیشتر دوست بدارم وقتی مادر شدم  یاد گرفتم ...
27 مرداد 1390

رویین هفت ماهه شد

دس دس دس ماشالا ماشالا دس دس دس دس س س س س رویین پسرمن / ناز گلک من / جان بالای من /آقا پسر من /تاج سر من ... مامانی خیلی دوستت داره الان دیگه کاملا غلت میزنی ،آواز میخونی ،بدون کمک میشینی ،اسباب بازیهاتو پرت میکنی و...  ایشالاهمیشه تنت سالم باشه گل پسرم ...
27 مرداد 1390

دلم گرفته

مثل آن مسجد بین راهی ، تنهایم هرکس هم می آید مسافر است ! میشکند هم نمازش را ، هم دلم را .... و میرود.... !!!
27 مرداد 1390